حکایت

حکایت

هرگاه شادم یاد تو غمگینم می کند. هرگاه غمگینم یاد تو شادم می کند. پس
هر دو را دوست دارم چون حکایت از تو می کند.
در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام… تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام…
ویکتور هوگو میگه : اگه همه ی اون چیزایی که تو سرمه بگم 10 کتابه اما
اون چیزی که تو دلمه بگم دو کلمه هست : "دوستت دارم"
پروانه به دور شمع گشت و پرش سوخت… من به دور تو گشتم جگرم سوخت…
تو مرا می فهمی… من تورا می خوانم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است.
تو مرا می خوانی من تورا ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم میدانی تا
ابد در دل من خواهی ماند…
سکوتم صدای تو… هوایم هوای تو… دلتنگیم برای تو… تنهاییم بیاد تو… زندگیم
فدای تو

آنقدر زیر لبم نام تورا زمزمه کردم… که لبم سوخت ولی نام تورا توبه
نکردم…
اگر سنگ در رود زندگی نمی کرد ، صدای آب هیچ وقت زیبا نبود…!
خرج کن ولی ول خرج نشو… بخور ولی پرخور نشو… عاشق باش ولی دیوونه نشو…
دوستت دارم ولی پررو نشو
هروقت پلک میزنی من یه نفس میکشم. پس به کسی خیره نشو که خفه میشم
قصه ی عشق من و تو به قشنگی خیاله من و تو ماهی تو آبیم که جدائیمون
محاله…
گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست گفتم که مرا دوست نداری گله‌ای
نیست رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست
دوری جستن از انسانهایی که دوستشان می داریم بی فایده است. زمان به ما
نشان خواهد داد که جایگزینی برای آنها نخواهیم یافت…
حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی… من نگاهت کنم و تو تو چشام
عشقو ببینی… اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده… اما بعد دیدم که عشقه
آخه اندازش زیاده…
به حق ساقی کوثر وجودت بی بلا باشد… سر دستت علی گیرد نگهدارت خدا باشد…
من آهنگ غریب روزگارم
غمی در انتهای سینه دارم,
تمام هستیم 1قلبه پاک است که آن را زیر پات میگذارم.
آرزوم بی تو محاله لحظهام بی تو سواله
بی تو مقصد خیلی دور راه عشقم بی عبور
من نمیخوام تو خیالم بگمت عاشقت هستم
دوست دارم که راستی راستی
حس کنم تو رو تو دستم .
زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم , گریه به من نیاموخت که چگونه
زندگی کنم . . . . . .
تو نیز به من آموختی چگونه دوست بدارم
اما به من نیاموختی که چگونه تو را فراموش کنم
اخیرا کشف کردند که حرف مورد علاقه ی دختر های ایرانی در زبان فارسی ( پ )
و ( خ ) می باشد، مثلا : دوست دارند که ( پول ) ( خرج ) کنند. ( پسر ) (
خر ) کنند. ( پدر ) ( خام ) کنند. ( پراید ) ( خرد ) کنند. (
پاسپورت ) بگیرند برن ( خارج) . ( پر رو ) و ( خوشگل ) باشند و ...

 

چهار دوست

چهار دوست

چهار تا دوست که ۳۰ سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کنن. بعد از یه مدت یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون...

اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد. پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس شرکت. پسرم انقدر پولدار شده که حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد...

دومی: جالبه. پسر من هم مایهء افتخار و سرفرازی منه. توی یه شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد و بعد دورهء خلبانی گذروند و سهامدار شرکت شد و الان اکثر سهام اون شرکت رو تصاحب کرده. پسرم اونقدر پولدار شد که برای تولد صمیمی ترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد.

سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده... اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شرکت ساختمانی بزرگ برای خودش تأسیس کرده و میلیونر شده... پسرم اونقدر وضعش خوبه که برای تولد بهترین دوستش یه ویلای
۳۰۰۰ متری بهش هدیه داد.

هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریک می گفتند که دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریکات به خاطر چیه؟ سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون که باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت کردیم. راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف کنی؟

چهارمی گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توی یه کلوپ مخصوص کار میکنه. سه تای دیگه گفتند: اوه! مایهء خجالته! چه افتضاحی! دوست چهارم گفت: نه. من ازش ناراضی نیستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگی بدی هم نداره. اتفاقاً همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوست پسراش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای
۳۰۰۰ متری هدیه گرفت!

نتیجهء اخلاقی: هیچوقت به چیزی که کاملا" در موردش مطمئن نیستی افتخار نکن!

 

چگونه ترشیده نشویم....

چگونه ترشیده نشویم....

1_یقه اولین خواستگار رو بچسبید که شاید تنها شتر بخت شما باشه.


 2_ناز و لفت و لیس رو بذارید کنار.


 3_در معرض دید باشید، گذشت اون زمان که می‌گفتن: من اون دختر نارنج و ترنجم که از آفتاب و از سایه می رنجم


4_ سن ازدواج رو بیارین پایین، همون 17 یا 18 خوبه. بالاتر که برین همچین بگی نگی از دهن می‌افتین.


 5_تموم دوست پسراتونو تهدید به ازدواج کنید، اگه موندن چه بهتر، نموندن دورشون رو درز بکشید.


 6_ دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون کنید، یه وقت کتابشو دور گردنتون آویزون نکنید که گردن لطیفتون کج می‌شه


 7_ پسر‌های فامیل بهترین و در دسترس‌ترین طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپیدشون.


 8_ رو شکل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، پسرهای خوشگل، هستن دچار مشکل...!!


 9_توی اجتماع بر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بی‌بی عذرا نشست و برخاست کنید، همینا هستن که شادوماد می‌سازن واستون.


 10_ یه کم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و کرم شب و روز و ماسک خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و... نیست. حداقل قیافه یه آدم رو داشته باشید.


 11_در پوشش دقت کنید، لباس چسب و کوتاه فقط آدمای بوالهوس رو دورتون جمع می کنه، یه پوشش سنگین و اندکی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترینه.


 12_مهمون که میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی کنید، خلاصه یه چشمه بیاین که بعله ما هم هستیم.


 13_ سعی کنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره که مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد که دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه...


 14_تا مامانه و باباهه می‌گن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، در حرکات و سکناتتون این نظر رو تایید کنید و دنبالشو بگیرید.


15_ بلاخره اگه خدای نکرده می‌خواین جزو اون یک میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملکت دوماد شن، که نمی شن) هر چی دارید، رو کنید، منظورم اعضا و جوارحتون نیست منظورم کمالات و هنر مندیاتتونه.


 16_ و اینو بگم که از هیچ دوره زندگیتون به اندازه وقتی که با نامزد محبوبتون زیر سایه درخت توی یه پارک خلوت دارید معاشقه می کنید لذت نخواهید برد، حالا به بعدنش کارندارم (منضورم رو تخت خواب نیستا)


17_اگه کسیرو دوسش دارین برین خواستگاریش (نکته:این کار ریسکش خیلی بالاس اگه شازده بگه نه سوجه خنده 1سال فامیلاتون ردیفه)


18_حداقل یه 206 داشته باشین که طرف به خاطر ماشین هم که شده بیاد 2تا بشین بده 9 ماه 3 تا بشین


19_اون یارو که با اسب سفید میادوبی خیال شین


20_...و آخرین توصیه اینکه عوض اینکه توی جریانات عشقی خیابونی و زودگذر غرق بشید و مثل کبک سرتونو زیر برف کنید یه خورده به فکر زندگی آینده‌تون بشید و اینقدر از این دست به اون دست نرید چون کثیف می‌شید، می پکید
 

 

این مطلب فقط جنبه ی طنز داشته و هیچ ارزش دیگری ندارد!