تو باید چشمهای سبز داشته باشی سلام امیدوارم خوب باشید اخه من چی بگم بی معرفتا لااقل چند تا نظر بدید تا دل منم خوش باشه که دارم اینجا فعالیت میکنم
هرروز به پست خانه می رفتم. آن جا همه مرا میشناختند و میدانستند که منتظر نامه ی تو هستم ، به همین خاطر بود که وقتی چشمشان به من می افتاد ، دست از کار میکشیدند و اظهار تاسف میکردند که هنوز نامه ات نرسیده است. |
تله موش |
موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود. |
تخم عقاب مردی /تخم عقابی را پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد. در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغها می کردند. برای پیدا کردن کرمها و حشرات، زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی هم با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می کرد. |