برای همه ی باباهای دنیا

برای همه ی باباهای دنیا

من پدرم زندس و سایه اش بالاسرمونه ((خدایا شکرت )) این متنو پیدا کردم خیلی گریه داره

تو بابای منی . وقتی کوچیک بودم از من مراقبت کردی . هر وقت سرفه کردم زدی پشتم و هر وقت یه تیکه نون خوردم یه چیکه آب بهم دادی . مراقبم بودی زمین نخورم و اگر خوردم دستمو گرفتی و بلندم کردی و شلوارمو تکوندی و نازم کردی . اسممو تو مدرسه نوشتی تا بتونم بخونم و بنویسم تا یه ذره از حیوون بیشتر باشم برام کیف و دفتر و روپوش خریدی منو سلمونی بردی بابای من بخاطر نمره بیستام بوسم کردی و بخاطر شیطونیهام یه کمی اخم کردی تو منو کتک نزدی اگرم زدی میگم نزدی کیه که ثابت کنه زدی ؟ برام کتاب کنکور خریدی که تست بزنم و از اول صبح تا ظهر منتظرم موندی تا بیام بیرون و بگم پزشکی قبولم یا نه تو بزرگ شدن منو دیدی من سفید شدن موهات رو ندیدم تو موفقیتها و خوشی منو دیدی من غصه ها و خستگیهای تو رو ندیدم تو بابای منی و اما من فردا نمیتونم بهت تبریک بگم

مثل اینکه فردا تولد بابای آدم خوباس و مثل اینکه روز پدر هم هست اما تو آروم اون پائین خوابیدی و من دستم بهت نمیرسه برای همه لطفائی که بهم کردی لااقل یه بار دیگه صورتت رو با همون ته ریشهای سفید ببوسم بچه ها بازم به دنیا میان و زمین میخورن و مدرسه میرن و پزشکی قبول میشن و خستگی و موهای سفید بابا رو نمیبینن اما من تو همه روزهائی که از عمرم مونده یعنی همه روزهائی که تو نیستی وقت دارم به آلبوم نگاه کنم پیر شدنت رو ببینم خنده هات رو کوتاهتر شدن قد تو یا بلندتر شدن قد خودم و اخر آلبوم عکس یه تیکه سنگ که حماقت کردم و گفتم عکست رو روش بکشن و زیرش نوشته متوفی به تاریخ .....

بابای من روزت مبارک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد